Glossary entry (derived from question below)
Persian (Farsi) term or phrase:
هوس
English translation:
temptation, craving, terrible desire
Added to glossary by
WJM53
May 15, 2016 00:26
8 yrs ago
1 viewer *
Persian (Farsi) term
بدجوری هوس بالارفتن
Persian (Farsi) to English
Other
General / Conversation / Greetings / Letters
This is from the short story "گلدسته ها و فلک" by جلال آل احمد.
بدیش این بود که گلدستههای مسجد بدجوری هوس بالارفتن را به کله ی آدم میزد. ما هیچ کدام کاری به کار گلدستهها نداشتیم؛ اما نمیدانم چرا مدام توی چشممان بودند. توی کلاس که نشسته بودی و مشق میکردی یا توی حیاط که بازی میکردی و مدیر مدام پاپی میشد و هی داد میزد که «اگه آفتاب میخوای این ور، اگه سایه میخوای اون ور.»
و آن وقت از آفتاب که به سمت سایه میدویدی یا از سایه به طرف آفتاب، باز هم گلدستهها توی چشمت بود. یا وقتی عصرهای زمستان میخواستی آفتابه را آب کنی و ته حیاط، جلوی ردیف مستراحها را در یک خط دراز بپاشی تا برای فردا صبح یخ ببندد و بعد وقتی که صبح میآمدی و روی باریکه ی یخ سر میخوردی و لازم نداشتی پیش پایت را نگاه کنی و کافی بود که پاها را چپ و راست از هم باز کنی و میزان نگه شان بداری و بگذاری روی یخ تا آخر باریکه بکشاندت؛ یا وقتی ضمن سریدن، زمین میخوردی و همان جور درازکش داشتی خستگی در میکردی تا از نو بلند شوی و دورخیز کنی برای دفعه ی بعد و در هر حال دیگر که بودی، مدام گلدستههای مسجد توی چشمهات بود و مدام به کلهات میزد که ازشان بالا بروی.
بدجوری هوس بالارفتن = ?
Thanks.
بدیش این بود که گلدستههای مسجد بدجوری هوس بالارفتن را به کله ی آدم میزد. ما هیچ کدام کاری به کار گلدستهها نداشتیم؛ اما نمیدانم چرا مدام توی چشممان بودند. توی کلاس که نشسته بودی و مشق میکردی یا توی حیاط که بازی میکردی و مدیر مدام پاپی میشد و هی داد میزد که «اگه آفتاب میخوای این ور، اگه سایه میخوای اون ور.»
و آن وقت از آفتاب که به سمت سایه میدویدی یا از سایه به طرف آفتاب، باز هم گلدستهها توی چشمت بود. یا وقتی عصرهای زمستان میخواستی آفتابه را آب کنی و ته حیاط، جلوی ردیف مستراحها را در یک خط دراز بپاشی تا برای فردا صبح یخ ببندد و بعد وقتی که صبح میآمدی و روی باریکه ی یخ سر میخوردی و لازم نداشتی پیش پایت را نگاه کنی و کافی بود که پاها را چپ و راست از هم باز کنی و میزان نگه شان بداری و بگذاری روی یخ تا آخر باریکه بکشاندت؛ یا وقتی ضمن سریدن، زمین میخوردی و همان جور درازکش داشتی خستگی در میکردی تا از نو بلند شوی و دورخیز کنی برای دفعه ی بعد و در هر حال دیگر که بودی، مدام گلدستههای مسجد توی چشمهات بود و مدام به کلهات میزد که ازشان بالا بروی.
بدجوری هوس بالارفتن = ?
Thanks.
Proposed translations
(English)
4 +1 | terribly desire to climb the minaret | Najmeh Bahrami |
4 | the cravings got bad to go up | makieh |
Change log
May 21, 2016 18:05: WJM53 changed "Edited KOG entry" from "<a href="/profile/1528573">WJM53's</a> old entry - "هوس"" to ""temptation, craving, terrible desire""
Proposed translations
+1
8 hrs
Selected
terribly desire to climb the minaret
tempting me badly to climb the minaret
4 KudoZ points awarded for this answer.
Comment: "Thanks."
4 hrs
the cravings got bad to go up
craving was unbearable
--------------------------------------------------
Note added at 4 hrs (2016-05-15 05:11:26 GMT)
--------------------------------------------------
to go up
--------------------------------------------------
Note added at 4 hrs (2016-05-15 05:11:26 GMT)
--------------------------------------------------
to go up
Something went wrong...